از دورها چه زیباست امواج آبی
عشق اما دریغ و افسوس
چون میرسی سرلب است
توپ موزیک...
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 275 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:29
زندگے شبیه شعرے است
قافیه هایش با من
تــ♥ــو فقط
همیشه
ردیف باش...
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 263 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:29
یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره . یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم . یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره . یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت چون زندگیش رو ازش میگیریم.
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 272 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:29
اما می دانم کس دیگری در درون من پا گذاشته است و اوست مرا چنان بی طاقت کرده است.
احساس می کنم دیگر نمی توانم در خود بگنجم و در خود بیارامم و از بودن خویش بزرگتر شده ام
و این جامه بر من تنگی می کند.
این کفش تنگ و بی تا بی قرار!
عشق آن سفربزرگ!
آه چه می کشم!
چه خیال انگیز و جان بخش است
این جا نبودن.
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 268 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:29
پیش از این ها فکرمیکردم خدا خانه ای دارد میان ابر ها
مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور
ماه ، برق کوچکی از تاج او هر ستاره ، پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او ، آسمان نقش روی دامن او ، کهکشان
رعد و برق شب طنین خنده اش سیل و طوفان نعره توفنده اش
دکمه پیراهن او ، آفتاب برق تیغ و خنجر او ، ماهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست هیچ کس را در حضورش راه نیست
پیش از این ها خاطرم دلگیر بود از خدا دز ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین خانه اش در آسمان دور از زمین
بود ، اما در میان ما نبود مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت
هر چه میپرسیدم ، از خود ، از خدا از زمین ، از آسمان ، از ابر ها
زود میگفتند : این کار خداست پرس و جو از کار او کاری خطاست
هر چه میپرسی ، جوابش آتش است آب اگر خوردی ، عذابش آتش است
تا ببندی چشم ، کورت میکند تا شدی نزدیک دورت میکند
کج گشودی دست ، سنگت میکند کج نهادی پای ، لنگت میکند
تا خطا کردی ، عذابت میکند در میان آتش ، آبت میکند ...
با همین قصه ، دلم مشغول بود خواب هایم ، خواب دیو و غول بود
خواب میدیدم که غرق آتشم در دهان شعله های سرکشم
در دهان اژدهایی خشمگین بر سرم باران گرز آتشین
محو میشد نعره هایم ، بی صدا در طنین خنده ی خشم خدا ...
نیت من ، در نماز و در دعا ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه میکردم ، همه از ترس بود مثل از بر کردن یک درس بود
مثل تمرین حساب و هندسه مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ ، مثل خنده ای بی حوصله سخت مثل حل صدها مسئله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود مثل صرف فعل ماضی سخت بود
تا که یک شب دست در دست پدر راه افتادم به قصد یک سفر
در میان راه ، در یک روستا خانه ای دیدم ، خوب و آشنا
زود پرسیدم : پدر اینجا کجاست ؟ گفت : اینجا خانه ی خوب خداست !
گفت : اینجا میشود یک لحظه ماند گوشه ای خلوت ، نمازی ساده خواند
با وضویی ، دست و رویی تازه کرد با دل خود ، گفت و گویی تازه کرد
گفتمش ، پس آن خدای خشمگین خانه اش اینجاست ؟ اینجا ، در زمین ؟
گفت : آری خانه او بی ریاست فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی کینه است مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی نام او نور و نشانش روشنی
خشم ، نامی از نشانی های اوست حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی شیرین تر است مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست ، معنی میدهد قهر هم با دوست ، معنی میدهد
هیچ کس با دشمن خود قهر نیست قهری او هم نشان دوستی است ...
تازه فهمیدم خدایم این خداست این خدای مهربان و آشناست
دوستی ، از من به من نزدیک تر از رگ گردن به من نزدیک تر
آن خدای پیش از این را باد برد نام او را هم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود چون حبابی ، نقش روی آب بود
میتوانم بعد از این ، با این خدا دوست باشم ، دوست ، پاک و بی ریا
میتوان با این خدا پرواز کرد سفره دل را برایش باز کرد
میتوان درباره گل حرف زد صاف و ساده ، مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت با دو قطره ، صدهزاران راز گفت
میتوان با او صمیمی حرف زد مثل یاران قدیمی حرف زد
میتوان تصنیفی از پرواز خواند با الفبای سکوت آواز خواند
میتوان مثل علف ها حرف زد با زبانی بی الفبا حرف زد
میتوان درباره هر چیز گفت میتوان شعری خیال انگیز گفت
مثل این شعر روان و آشنا " پیش از این ها فکر میکردم خدا
"
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 268 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:29
خدایا به هر که و به هر چه دل بستم تو دلم را شکستی
عشق هر کسی را بدل گرفتم تو قرار از من گرفتی
هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم
در سایه امیدی و به خاطر آرزویی برای دلم امنیتی بوجود آورم
تو یکباره همه را بر هم زدی و در طوفانهای وحشت زای حوادث رهایم کردی
تا هیچ آرزویی در دل نپرورم
و هیچ خیر امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامشی و امنیتی در دل خود احساس نکنم ...
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 291 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:29
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 287 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:29
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 239 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:02
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 222 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:02
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 226 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:02
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 242 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:02
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 265 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:02
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 215 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:02
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 242 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:02
حالا کجاست ک نزاره گریه کنم.....
(به خودت نگیر با تو نیستم....)
توپ موزیک...برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 208 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:02
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ
bad jens k shodam
khianat k kardam
belakhare manam yad migiram dorogh begam o hey rang avaz konam
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 206 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:02
برچسب : نویسنده : ابراهیم مرادی music-top بازدید : 201 تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 21:02